×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

عشق به خود

× مهارت های دوست داشتن خود و مهارت های زندگی کردن به زبان ساده خودت را دوست بدار و کمک کن که دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند
×

آدرس وبلاگ من

majid-mahdavi.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/majid132

اعتماد به نفس

کتابي را در مورد اعتماد بنفس مطالعه ميکردم، در اين کتاب صحبت از اين بود که صدها پژوهش گر، هزاران سوال در مورد اعنماد بنفس بين مردم از گروه ها و سنين مختلف پخش کرده اند تا بتوانند اطلاعاتي در مورد اعتماد بنفس به دست بياورند

اعتماد بنفس چيست؟ چه چيزي باعث اعتماد بنفس ميشود؟ و چه کساني اعتماد بنفس بالا دارند؟ چقدر داشتن اعتماد بنفس مهم است و چطور ميشود اعتماد بنفس را بالا برد؟

ميان اعتماد بنفس و حرمت يا احترام به نفس تفاوت وجود دارد. حرمت بنفس، ارزش و احترامي است که ما براي وجود خودمان قائل هستيم. اين ارزش و احترام به مقدار زيادي بستگي به احترام و ارزشي دارد که والدين از بدو تولد فرزند تا حداقل سن 3 سالگي يه فرزند خود ميدهند. منظور از ارزش و احترام ، عشقي است که در رابطه والدين با فرزند وجود دارد. آگاهي از مراحل رشد کودک و واابستگي هاي او به مادر، آگاهي از زماني که کودک شروع ميکند مرحله استقلال و جدائي را تجربه کند و دوران پر از نگراني جدائي را پشت سر بگذارد تا بتواند وجود خود را که با وجود مادر يکي ميديده از مادر جدا کند و اعلام استقلال کند. آگاهي از نيازهاي فيزيکي و جسماني و احساس کودک و رسيدگي و آرامش بخشيدن به نگرانيهاي کودک نقش بزرگي در ايجاد حرمت نفس در بزرگي براي فرزندان ايفا ميکند، ولي اين نقش صد در صد موضوع نيست. موضوع حرمت نفس به مسائل ديگري هم که در زندگي کودک ممکن است بوجود آيد بستگي دارد و باز يکي از عمده ترين و مهمترين اين مسائل وجود يک فرد ثابت به عنوان مادر و يا هرکسي که اين نقش را ايفا ميکند بسيار مهم است، اين بدان معني است که فرزند ما توسط هر کسي که بزرگ ميشود حداقل تا سه سالکي توسط همان شخص بزرگ شود. بچه ها نبايد مثل توپ واليبال از اين دست به آن دست بگردند، مادر بزرگ پدري ، مادر بزرگ مادري، خاله، عمه، نني، مهد کودک. مادران گاهي به اين دليل که شاغل هستند و بايد به سر کار خود برکردند بعد از 2-3 ماه فرزندان خود را به دست شخصي يا اشخاصي ديگر ميسپارند. اگر يک نفر بتواند از زماني که مادر ناچار است که دور از فرزند باشد جايگزين مادر شود و اين مسئله با نظم خاصي شکل بگيرد که کودک اين را حس کند که مادر او هميشه برميگردد و در زماني که مادر نيست تنها يک نفر است که نقش مادر را به عهده دارد تا حدي مشکل حل خواهد شد. ولي بدترين شکل آن است که فرزندان ما از اين دست به آن دست شوند و اين جا ست که مشکلات و نگرانيهاي جدائي از مادر بصورت هاي مختلف در زندگي بچه ها خودنمائي ميکند که يکي از آنها نداشتن حرمت نفس خواهد بود. در کودکي بچه اين پيغام را ميگيرد که مادر دوستش ندارد، ديگران هم دوستش ندارند و او را تنها مي گذارند و او موجود دوست نداشتني است. لاذم بذکر است که عواملي که ذکر شد هيچ کدام عامل صد در صد نيستند و مسائل عديده اي ممکن است در دوران کودکي و يا حتي بزرگ سالي اثري مخرب بر حرمت نفس ما بگذارد

اعتماد به نفس به تعبيري اعتماد بر توانايي هايمان، يعني اينکه در خود قدرت و توانادي انجام امور و قبول مسئوليت را ببينيم. افررادي هستند که انجام هر کاري را براي خود بزرگ و رسيدن به هر هدفي را دست نيافتني ميبينند، اين افراد خود را شايسته هيچ موقعيتي نمي دانند و از قبول هر مسئوليتي پروا دارند. اين افراد هر گاه در کاري موفق مي شوند ارزش خود را پائين مياورند آنچه را که بدست آورده اند بسيار عادي و معمولي جلوه ميدهند، اينها از زمره کساني هستند که دردوران کودکي و در مراحل رشد و بلوغ و شايد بتوان گفت در زندگي شان هيچگاه کارشان مورد قدرداني قرار نگرفته، در دوران کودکي هر کار خوب و پيشرفتي کرده اند تحسين و توجهي نگرفتند. پدران و مادرانشان شايد نه هميشه حداقل اعلب موارد پيشر فتهاي آنها را در زمينه هاي مختلف ناچيز و کم اهميت شمرده اند. در خانواده مسئوليت مشخصي به آنها محول نشده، به آنها امکان داده نشده تا بتوانند شايستگي و توانائي خود را ثابت کنند. اگر پيشرفتي در درس و مدرسه داشته اند نه تنها حمايتي نشده بلکه والدين هميشه انتظار بالاتر و بيشتر داشتند. اغلب مواقع بچه هاي دوست وفاميل به رخ آنها کشيده شده اند، جملاتي که از کودکي به ياد دارد: " تو که عرضه هيچ کاري را نداري" "آخه کي کار ياد ميگيري؟" " اين هم شد نمره، از پسر خالت ياد بگير. فقط بلدي تن گنده کني" و از اين قبيل و حتي ممکن است رفتار والدين به اين تندي هم نباشد فقط هر کار بچه ها ميکنند هيچ تشويقي از والدين نميگيرند و پدر و مادر انتظارات بيشتري دارند

وقتي ما با اين باور ذهني بزرگ شويم که بي عرضه هستيم و کاري از ما برنمي آيد نتيجه همان عدم اعتماد به نفس است و در اين قبيل موارد شايد از طرفي تمام سعي و تلاش کسي که تائيد و تحسين نمي شود و اعتماد به نفس ندارد بر اين شود که عرضه و لياقت خود را به ديگران و بخصوص به پدر و مادر ثابت کند و به همين دليل بعضي مواقع مي بينيم اين افراد به مدارج و مدارک بالا نيز دست مي يابند و اين موفقيت زماني کوتاه رضايت خاطر آنها را تامين ميکند، خوشحال و راضي مي شوند و خود را صاحب توانائي احساس مي کنند ولي متاسفانه اين دوران زودگذر است و اينها باز در درون خود را ناکام و ناتوان مي بينند، هر کار ديگران به نظرشان بزرگ و هر پيشرفت خودشان به نظرشان کوچک و بي اهميت است

متاشفانه بايد قبول کرد که افرادي که اعتماد به نفس ندارند حرمت نفس هم ندارند به همين دليل است که هميشه حرمت نفس و اعتماد به نفس با هم استفاده مي شوند، اگر ما از حرمت نفس کافي برخوردار باشيم و براي خودمان ارزش و احترام قائل شويم و خودمان را دوست داشته باشيم، نمي توانيم از جهت ديگر خود را ضعيف و نا توان بدانيم، نمي توانيم خود را بي عرضه و بي لياقت بدانيم، نمي توانيم قبول کنيم که ما به درد هيچ کاري نمي خوريم و همينطور نمي توانيم توانائي ها و پيشرفتهاي خود را بي ارزش بدانيم. ما که حرمت نفس داريم و خودمان را عزيز ميداريم موجودي را دوست داريم که توانا ست، که با عرضه است، لايق و شايسته است، اين موجود ممکن است در جائي موفق باشد و در جائي نباشد ولي اين موفقيت و عدم موفقيت از ارزش و اهميت و عزت او کم نمي کند

اين موجود ممکن است مرتکب خطا و اشتباه شود ولي خود را با اشتباهاتش نمي سنجد و قضاوت نمي کند. او مي داند که ممکن است و شايد هم حتما، ما در زندگي مرتکب اشتباه شويم و ميداند که ارتکاب اشتباه با خود لقب بد و خوب ندارد.، اشتباه، اشتباه است. اگر توانستيم از آن پند مي گيريم و اگر نتوانستيم سعي مان بايد بر اين باشد که آن اشتباه را تکرار نکنيم، اگر هم اشتباهمان را تکرار کرديم باز خودمان را مي بخشيم و دوست داريم. بررسي هاي انجام شده نشان ميدهد که موثرترين و اصلي ترين راه چاره تغيير نحوه نگرش به خودمان و نحوه تفکرمان است. اين کار مسلما آسان نيست، زيرا که همين نحوه تفکر ميزان اعتماد به نفس ما را نشان ميدهد. ولي به ياد بياوريم که گفته اند کار نيکو کردن از پر کردن است. پر کردن به معني تکرار و تمرين است، براي موفقيت در هر کاري نياز به تمرين است و براي تغيير و خلاصي از افکار مخرب و آزار دهنده که ارزش وجود خودمان و در نتيجه براي ديگران پائين مياورد نيز اگر همت کنيم و تمرين کنيم موفق خواهيم شد

پيشرفتهاي ما در فعاليتهاي اجتماعي همان طور که قبلا ذکر شد موثر در تغيير احساس ما به خودمان مي شود ولي اگر حرمت نفس در ما نباشد افکار مخرب ما را رها نمي کند، در بررسي هايي که به عمل آمده، نشان داده ميشود که افرادي که موقعيت اجتماعي دارند ولي همچنان خود را ناموفق ميدانند، چون هيچگاه ارزش کار خود را نميدانند و هميشه فکر ميکنند بايد کارهاي بهتر و بيشتري بکنند و برعکس کساني که از عزت نفس بالا برخوردارند در هر کار و موقعيتي که هستند ارزش کار و موقعيت خود را ميدانند

ارزش ما انسان ها در آگاهي ما زا زندگي و توانائيهاي ما در دنبال کردن مسائل و به دست آوردن تجربه زندگي است. ارزش زندگي انسان در همان بودن و وجود انسان و خود زندگي است. انسان يک معجزه پيچيده از خلقت است. هر انسان فردي است که براي گذر کردن از پل زنددگي تلاش ميکند و همين تلاش زندگي به افراد انساني ارزش برابر ميدهد. آنچه مهم است و پربها همين تلاش ما ست نه آن که اين تلاش ما را به کجا ميرساند. اگر اين را مقايسه کنيم با چند شاگرد مدرسه که همگي براي امتحان تلاشي سخت و بي وقفه ميکنند ولي ممکن است همگي نتوانند به يک صورت و هم سطح نمره بدست بياورند. آيا درست است ارزش کسي را که نمره کمتر گرفته پائين تر دانست واقعا ارزش همه اينها در تلاشي است که کردند و چه بجا ست که همه ارزشي يکسان براي خويش قائل باشند ونه اينکه گاهي جامعه ناعادلانه قضاوت کند

اگر ما خودمان نسبت به خودمان نسبت به خود عادلانه و منصفانه قضاوت کنيم . به خود بها بدهبم ناملايمات و بي عدالتي اجتماع اگر هم باشد قابل تحمل است

هر کاري که ما ميکنيم، هر تلاشي که براي موفقيت انجام ميدهيم نبايد از احتياج ما براي ثابت کردن ارزش ما به دست بيايد به دست آوردن موفقيت هم بخشي از مسير طبيعي زندگي است که ما طي ميکنيم

تلاش ما در زندگي بايد بر مبناي زندگي پر بار داشتن باشد نه بر اساس جنگ دائم با خودمان براي ثابت کردن خوبي و ارزش مان باشد ارزش وجود ما در همان تلاشي است که براي دسترسي به زندگي بهتر و ادامه اين تلاش عليرغم همه سختيها و مشکلات زندگي ميباشد. اگر همين نکته به ظاهر کوچک ولي واقعا با اهميت و با معني را به ياد داشته باشيم به خود اجازه نميدهيم که ارزش وجود خود را نديده بگيريم. براي اين که از افکار آزار دهنده اي که از ذهن آزار ديده ما سرچشمه ميگيرد رهايي يابيم بجاست اين جمله ساده را هر روز با خود تکرار کنيم. " همه ما تلاش ميکنيم که زندگي کنيم و اين تلاش را به بهترين نحوي که از توانمان بر مي آيد انجام ميدهيم، و ارزش و حرمت نفس من در اين تلاش است
در اوج با هم
مجید مهدوی"

یکشنبه 28 آذر 1389 - 6:16:03 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم